کنترل اندیشه یا مدیریت اندیشه؟
اندیشه و نوع برخورد و نگاه به آن در جامعه ما از جمله مسائل و موضوعاتی است که همواره مد نظر اندیشمندان و دوستداران آن بوده است.
در این نوشتار سوال این است که آیا در جامعه ما در سطوح خانوانده ، مدرسه ، دانشگاه ، انواع رسانه ها و سپهر اجتماعی سیاسی ، اندیشه ها و تفکرات متفاوت اغلب کنترل می شوند و یا مدیریت؟
کنترل و یا مدیریت اندیشه هر کدام تبعات و پیامدهای متفاوتی را برای مردم و نظام اجتماعی در بر دارند. مدیریت تفکر و اندیشه در خانواده ، سیاست ملی ، و آموزش ، یک نوع کار هنری و بیانگر خصلتهای مثبتی همچون اعتماد ، اطمینان و قدرت و توانایی است.
برعکس رهیافت اول یعنی برخورد منطقی و مدیریتی اندیشه ، کنترل اندیشه و تفکر دیگران ریشه در خصلتهای منفی ، همچون بی اعتمادی،بحران مشروعیت،بدبینی،ضعف و خود بزرگ بینی و تکبر دارد. این نوع مواجهه با اندیشه در طول تاریخ استبداد زده ایران و سلطه نظام شاهنشاهی،تاثیرات عمیق و غیر قابل انکاری را بر فرهنگ این مرز و بوم گذاشته است. البته این بیماری فرهنگی را می توان با تربیت و آموزش و تمرین فکری درمان کرد.اگر بخواهییم قضاوتی منصفانه داشته باشیم خواهیم دید که در بین ما یک نوع کشش و تمایلی برای وادار کردن دیگران به تبعیت از ما وجود دارد و همواره با جزمیت و اطمینان خاطر اعمال و افکار خودمان را تنها صراط مستقیم می دانیم و در حوزه اندیشه و عمل نگاهی مطلق گرایانه داشته و نسبی بودن را منکر می شویم. از نظر روانشناسی اجتماعی یکی از موانع اصلی و ریشه ای توسعه سیاسی در کشور ما عامل فرهنگی است. البته توسعه سیاسی و یا هر توسعه دیگری در جامعه ما موانع بیشماری دارد که در حوصله این بحث نمیگنجد. به قول استاد گرانقدرم دکتر مسعود سپهر ، هر کدام از ماها یک دیکتاتور کوچولو هستیم . همین مطلق نگری و توهم کمال باعث ایجاد فرهنگ حذف می شود و به جای مفهوم ” همه بام ” شعار همه با من را سر می دهیم. البته در گفتار همه با همیم اما در عمل همه با من .
تبعیت کورکورانه ناشی از عدم اعتماد به خود و داشتن اعتماد به بالا دستی است و یک نوع اعتماد و اطمینان کاذب را ایجاد می کند و برای مدتی محدود ممکن است در به سامان کردن امور موثر باشد. مدیریت اندیشه و آزاد گذاشتن دیگران در این خصوص که بدون هیچ گونه ترس و هراسی اندیشه ها و تفکرات ، احساسات و سلایق و علایق خود را بیان دارند ، می تواند از مهمترین فضایل فردی و سیستمی باشد. نبودن آزادی اندیشه و ایجاد انسداد سیاسی باعث می شود تا جامعه به یاس و انفعال و بی تفاوتی کشیده شده و در مواقع حساس و حیاتی همچون جنگ به وظیفه ملی خود عمل نکنند و یا کمتر عمل نمایند . اکثر خوانندگان عزیز از این تجربه بهره برده اند. در طول هشت سال دفاع مقدس همه اقشار و سطوح جامعه ما تمام قد در مقابل تجاوز وحشیانه صدام حسین ایستادند . فضای باز سیاسی که از برکات انقلاب اسلامی بود باعث ایجاد شور و امید و فعالیت شده بود و کسی احساس انفعال و یاس و ناامیدی نمی کرد.
جا دارد در این جا از آن قسمت از مسئولین و مقامات کشوری و لشکری که خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر فرهنگ غلط و ناپسند کنترل اندیشه و حذف دیگران ، باعث ایجاد یاس و انفعال می شوند ، استدعا نمایم که به راهبرد کرسی آزاد اندیشی و تضارب آراء و اندیشه ها که توسط مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران ، بعنوان یکی از سیاستهای کلی نظام مطرح گردیده را مورد عنایت ویِژه قرار دهند.
متوسل شدن افراد به طنز ، هزل ، هجو ه شعر ، کنایه ، لطیفه ، داستان سرایی و شکل گیری گروههای غیر قانونی و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی زیر زمینی و عدم اعتماد در سطح خانواده و استمرار و اشاعه خصلتهای ناپسند اخلاقی همچون غیبت ، بدگویی ، جوسازی و شایعات را می توان از پیامدهای کنترل اندیشه نامید. به نظر می رسد یکی از دلایل پیدایش شعرای بزرگی همچون حافظ و فردوسی و مولوی و سعدی و عدم پیدایش فلاسفه بزرگ، همین کنترل اندیشه و انسداد سیاسی باشد.چرا در فضای سیاسی استبدادی دوران سلاطین مغول و غزنوی و دیگر مستبدین مفاخر و نخبگان جامعه ما به شعر گویی روی آورده اند و در فضای نسبتا باز و یا کاملا باز دنیای غرب فیلسوفان بزرگی همچون هابز ، دکارت ، فرانسیس بکن ، کانت ، هگل و غیره به فلسفه و عقل رو آورده و در نهایت منشا تحولات شگرفی در سرزمین شان گردیده اند؟ البته در فضای بسته و یا یاس آلود دولت یونان باستان هم به عنوان یک نمونه غربی ما شاهد ظهور و پیدایش گروههای مروج بی خیالی و پوچی و دم غنینمتی همچون کلبتون ، رواقیون و اپیکوریان هستیم.
در شرایط متفاوت می توان چهار نوع عکس العمل و رفتار سیاسی را در جوامع نام برد.
بهترین حالت برای یک جامعه داشتن اعتماد به خود و بالا دستی هاست. یعنی وجود خودباوری سیاسی و دگر باوری سیاسی که مشارکت و رقابت سیاسی را به دنبال دارد.حالت دوم ، بودن خود باوری و نبودن دگر باوری است که نتیجه این نگرش، ایجاد شکاف عظیم و خطرناک دولت و ملت است که به بروز جنبش های اجتماعی و یا نهایتا جنگ داخلی می انجامد . حالت سوم نبودن خود باوری و بودن دگر باوری است . یعنی اینکه افراد فاقد اعتماد به نفس بوده و بالادستی را کاملا و چشم بسته قبول دارند که در این صورت تبعیت کورکورانه حاصل می شود. حالت چهارم ، نبودن خود باوری سیاسی و دگر باوری سیاسی است . یعنی اینکه افراد نه به خود اعتماد دارند و نه به بالا دستی ها .در نتیجه انحطاط اخلاقی و فروپاشی نظام ارزشی و کلبی مسلکی سیاسی گریبان آن جامعه را خواهد گرفت.
تغییر فرهنگی و توسعه فرهنگی و پیدایش حالت اول یعنی مشارکت و رقابت سیاسی نیاز به عزم و اراده ملی دارد. حاکمان و صاحبان قدرت ، نخبگان و خصوصا رسانه ها وظیفه دارند که در جهت پویایی و شکوفایی فرهنگی و رفع عیوب و نارسایی های فرهنگی تمام سعی و تلاش خود را مبذول دارند.ما عرض کردیم و روزنامه وزین طلوع هم به چاپ رسانید، انشاءالله دیگران هم اهتمام ورزند. قبل از آنکه به فکر حفظ کرسی آزار اندیشی خود و دیگران باشیم به فکر کرسی آزاد اندیشی مطروحه توسط رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران باشیم. کنترل اندیشه و افراد کار سختی نیست بلکه این مدیریت اندیشه و افراد ،را ،هر انسان بی سواد و معمولی که فقط دارای بازوی ستبر ی باشد می تواند انجام دهد ،.در صورتی که مدیریت اندیشه نیاز به محاسبه ، آینده نگری ، قواعد ، اخلاق نیکو و فکر فراوان دارد.
کریم عباسی (کارشناس ارشد علوم سیاسی)
منابع و ماخذ
محمود سریع القلم ، فرهنگ سیاسی ایران
محمود سریع القلم ، روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل